اس ام اس عاشقانه

آن قدر با من مهربان بودی

که بعد از تو ،

یک لحظه حس کردم

که صد سال است !

تنهایم …


تهران ، استانبول ، پاریس ، …

فرقی نمی‌ کند کجا باشی ،

همه‌‌ ی شهرها

زشت و غم‌ انگیزند

به‌ وقتِ دلتنگی!


پدرم گفت :

مردم دو دسته اند،

بخشنده و گیرنده.

گیرنده ها بهتر می خورند

اما بخشندگان بهتر می خوابند …


مى دانم که رفته است

مى دانم که دیگر بر نمى گردد

مى دانم

مى دانم

همه چیز را مى دانم

اما نمى دانم چرا

بى تاب شده اند موهایم

از زیر و رو خیال دستانش را دارند

کاش هرگز موهایم را نمى بافت

آخر موهایم

انگشتان نوازشگرانه ى مردانه اش را مى خواهند


چه جمع عاشقانه ای ست

هر شب!

حضور من و خیالت

در کنار آتشی که در درونم به پاست.


از منزل کفر تا به دین یک نفس است

وز عالم شک تا به یقین یک نفس است

ایـن یـک نفس عـزیز را خـوش مـیدار

کز حاصل عمر ما همین یک نفس است


سیم هاى زیر تار، زنانه است و

سیم هاى بم، مردانه.

از تلفیق این دو است که موسیقى

دلنواز زندگى نواخته مى شود.


زیر باران

با خرمن خیس یادت،

خاطره ها را ورق می زنم

کجای دل من

رنگین کمان را نوشته ای

که هر ابری بیاید

من دلم

باز هم باران می خواهد …


مردم می گویند که درد کشیدن

آدم را شریف و پاک می کند.

این دروغ است!

درد فقط آدمی را بی رحم می کند…


تا تو را تکرار کنم

من ادامه می یابم

از نسل من فرزندی به جای خواهد ماند

همنام تو .

در کوچه ها اگر سیمای مرا دیدی

به نوازش درنگی کن

همنام تو

قسم به نام تو

که

نوازش تو را بر خاکم خواهد نشاند .


بهار هم آمد

هر جا هستی

خوب باش

فقط برای یکبار

از خودت بپرس

او که برای تو

روزی چند بار می مُرد

حالا کجاست؟


یک مدل دوست دارم هست که

گفته نمیشه

فهمیده میشه

بهش میگن دوست دارم واقعی


اگر می دانستم که صبح من ،

از نگاه تو شروع می شود

میگفتم زودتر بیا

کمی زودتر طلوع کن

اگر فقط چند لحظه زودتر نگاهم می کردی ،

جهانم شب نمی شد …


چشمی به تخت و بخت ندارم، مرا بس است

یک صندلی برای نشستن کنارِ تو …


صبحی که با نگاه تو آغاز می شود

پایانِ لحظه های غم انگیزِ دیشب است . . .


از ترس عاشق شدن

تنهایی مان را در خانه جا گذاشتیم و

به خیابان زدیم

تنهایی

عاشق جای خالی ما شد …
اس ام اس های عاشقانه قشنگ

گاهی دلت از سن و سالت میگیره

میخواهی کودک باشی

کودکی که به هر بهانه ای

به آغوش غمخواری پناه میبرد

بزرگ که باشی ،

باید بغض های زیادی را

بی صدا دفن کنی . . .


شهر به شهر

خیابان به خیابان

کوچه به کوچه

به دنبالت خواهم گشت

تو شاید

راهِ خانه را گم کرده باشی

من اما. . .!

راهِ رسیدن به تو را

پیدا خواهم کرد. . .


با زندگی قهر نکن

زندگی منت هیچ کس را نمیکشد . . !


پرندگان شوریده در نفست ره گم می کنند

شوریدگان هوایت را دریاب!

نگاه کن

دو پرنده روحم را می برند

و جهان در عبور پرندگان

شکل تو را می گیرد…